۹ دی ۱۳۸۸

شاصنم شماله قراب

اوسیب گیدان بادی صبا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سودایشمز زیان بولدی
غریب دییب چکدیم جفا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ایشم آه وفغان بولدی
قورقارام ایندی قهریمدان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ایچگانیم آوی زهریمدان
غریب گیدیب دور شهریمدن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ منگا آخر زمان بولدی
قهبه فلکینگ دردیندن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دولانسم داغلار آردیندان
غریب گیدیپدر یوردیندن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ منگا بیله یامان بولدی
تالاندی عمریم تالاندی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شوم رقیبلار هوالاندی
باد اوستی بولوت آیلاندی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بلند داغلار دومان بولدی
شاصنم دییر یایلاغیم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وطنم عزیز جابلاعبم
منینگ الله دن دیلاگیم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ایندی نوری ایمان بولدی

۶ دی ۱۳۸۸

ص مثل صادق


در دوران کودکی دوستی داشتم به نام صادق که خیلی بچه خوب ومودبی بود .یادمه من ازش یه بار پرسیدم شما به انگشت کوچیک چی میگین ؟ آخه اون از یه جای دیگه بود من هم از یه جای دیگه وکمی حرف زدنمون با هم متفاوت بود میخواستم بدونم اونا به انگشت کوچیک چی میگن اونم بی معطلی سریع جواب داد : گل بی بی اینجوری شد که ما با هم دوست صمیمی شدیم.بعد ها که بزرگتر شد صادق تونست برای خودش با پولهای که جمع کرده بود یه موبایل بخره یه روز موبایلش بد جوری بهم ریخت ونتونست درد اونو متوجه بشه و یه دفعه رفت تمام اطلاعاتشو از موبایل حذف کرد ، من بعد ها متوجه شدم اگه میدونستم چه مشکلی داره حتما براش یه کاری میکردم.یه بار هم کامپیوترش خراب شد نمیدونم چی شده بود از گفته هاش معلوم بود که ویروسی شده من تا اونجایی که تونستم راهنماییش کردم آخه یه کم از کامپیوتر سر در میارم به خاطر همون.از اون روزها خیلی زمان نگذشته ولی من دوباره صادق رو ندیدم. یادش به خیر چه روزهای با صادق داشتم. صادق جان هر جا هستی سلامت باشی قسم به صداقتی که با من داشتی هیچ وقت خاطراتی که با تو داشتم رو فراموش نخواهم کرد.

۲ دی ۱۳۸۸

یدالله صحنه

- خودتان را به صورت مختصر ومفيد معرفي كنيد.

اگر شناسنامه ام دروغ نمي گويد: متولد پانزدهم شهريورماه چهل ونه هستم. وقتي ديپلم گرفتم بيست بهار از عمرم گذشته بود. درسال هفتادوچهار موفق به اخذ ليسانس ازرشته ادبيات فارسي شدم واكنون درهمين رشته مشغول به تدريس در شهرم هستم. سرسوزن ذوقي دارم وگاهگاهي به اشاره دل شعري مي سرايم وهمين بزرگ ترين دلخوشي من است.

- چند سال است كه شعر مي سراييد وچگونه به دنياي شعر وارد شديد؟

دردوران دبيرستان با خود شعر زمزمه مي كردم ودرآن سال ها الهام شعر را نيز تجربه كردم ودست وپا شكسته شعر مي سرودم. در دوره تربيت معلم استادادبياتم ابوالحسن بيژني كه خود شاعر بود، بيشتر اوقات كلاس را با شعر خواني سپري مي كرد. استاد يك مصرع شعر مي گفت وازما دانشجويان مي خواست كه ادامه ي شعر را به قالب هاي دلخواه خود تكميل كنيم . با تكميل آن مصراع ها گاهي مورد تشويق قرار مي گرفتم. در كلاس ما شاعراني بودند كه اكنون هر يك صاحب قلم شده اند. گاهي شب هاي شعر به مناسبت هاي مختلف در آن مركز برگزار مي شد كه محرك خوبي براي ورود من به دنياي شعر وشاعري بود. پس از فراغت از تحصيل ،مرحوم ناز محمد پقه من را به انجمن شعراي گرگان راهنمايي نمود؛ چند سالي در آن انجمن به طور مداوم حضور فعال داشتم وبا شاعران خوب گرگان آشنا شدم واز آن پس شعر را به صورت جدي پيگيري كردم.

- به چه زبان وقالب هايي شعر مي سراييد ؟

هر شعري وقتي الهام مي شود قالبش را هم به همراه خود مي آورد ودست زدن به آن ممكن است شعر را خراب كند. من خودم را مجبور نمي كنم در قالب خاصي شعر بسرايم ولي قالبي كه بيشتر از همه دوست دارم، در زبان فارسي غزل ودر زبان تركمني رباعي است . هر دوي اين ها قالب احساس هستند. رباعي قالب خاص شعر تركمني من است.درزبان فارسي شعر نو وسپيد هم كارمي كنم.

- بزرگ ترين استادان ومشوقان شما در شعر وادب چه كساني بودند؟

من در دنياي شعرمديون مرحوم نازمحمد پقه وعلي اكبر ابراهيم زاده هستم.هر دو انسان هاي والايي بودند.من چيز هاي زيادي از آن دو مرحوم آموختم.هر شعرتازه اي را كه مي سرودم، وقتي به مرحوم پقه نشان مي دادم با آرامش خاص خودش نقد مي كرد ودر آخر مي گفت شما اگر بخواهي شاعر خوبي مي شوي.او هميشه تأكيد مي كرد كه مطالعه را فراموش نكنم. گاهي وقتي شعري پيش مرحوم پقه مي خواندم او براي من كف مي زد،واين بزرگ ترين تشويق براي من بود.كف هاي نازمحمدبه من اعتماد به نفس داد.البته بعضي ها هم مي گفتند شعربرايت نان وآب نمي شود؛به زندگي بچسب.اما ديد شاعر جور ديگري است .شعر براي شاعر مانند نان وآب اهميت دارد.شعر عضولاينفك زندگي اوست .

- درباره ي انجمن ادبي " آينا" توضيح دهيد.

از سال 72 به بعد در انجمن شعر وادب گرگان كه به طور مرتب حضور داشتم ،به اين فكر افتادم كه با وجود افراد مستعد منطقه ي خودما ،چرا به فكرتشكيل انجمن ادبي دراين شهر نباشم. درسال75 نامه اي به اداره ي ارشاد اسلامي گرگان نوشتم واز چند نفر هنرمند وشاعر امضاء گرفتم كه خوشبختانه پس از مدت كوتاهي خواسته ما پذيرفته شد،وبالاخره روزي تعيين شد وبا حضور مسؤلين ارشاد اسلامي انتخابات انجام شد وما پس از آن به كارمان ادامه داديم. البته ياد آورشوم كه قبل از اين، بزرگان منطقه به اين فكر افتاده بودند وبا وجود اين كه با حضور مسؤلين ارشاد اعضا انتخاب شده بودند ، بنابه دلايلي كه من نمي دانم تشكيل نشد. خوشبختانه با حضور استاتيد جوانان منطقه راهنمايي مي شدند.اين انجمن حدودنه سال با قوت تمام پابرجابود ،ولي متاسفانه حدود سه سال است كه راكت مانده بود كه مدير خانه هنرمندان آق قلا دو بار ادبيان منطقه را براي احياي اين انجمن دور هم جمع كرد ولي توفيقي حاصل نشد . براي بار سوم واين بار با اراده اي آهنين عزممان را جزم كرديم وجلسه اي در تاريخ 16/5/87 در محل كتابخانه عمومي آق قلا تشكيل داديم وانشا الله اين بار احيا خواهد شد.واز اين پس در روز هاي چهارشنبه ساعت 5 بعدالظهر هر هفته در خدمت هنرمندان خواهيم بود.

- انجمن ادبي آينا چه فعاليت هاي مهمي را تا الان انجام داده است؟ درباره ي عملكرد اين انجمن توضيح دهيدوبگوييد چرا چند سالي است كه اين انجمن غير فعال است و چه برنامه هاو پيشنهاداتي براي فعال نمودن آينا داريد؟

برگزاري شب هاي شعر به مناسبت هاي مختلف، ساليانه حداقل سه تا چهار بار،چاپ مجموعه ي شعرهاي" آينا" و" باهار" وتهيه دو مجموعه ديگركه آماده به چاپ هستند،سفرهاي شاعرانه ازجمله رفتن به مرقد مختومقلي فراغي ومسكين قليچ وشركت دريادبودهاي اين بزرگان، ديدارمتقابل با انجمن شعروادب ميراث گنبد كاووس وبندرتركمن و تشكيل كتابخانه اي مختصر ولي بسيارمفيد كه حاصل تلاش آقاي عيد محمد ميرزاعلي مي باشد.

- كار عمده ي اين انجمن معرفي شخصيت هاي ادبي ،آموزش فن شعرونقدوبررسي اشعار كه علاوه بر بررسي اشعار شاعران حاضردرجلسه به بررسي كار بزرگان نيز مي پرداختيم. جوانان زيادي از اين انجمن بهره مند مي شدند . دوستان با نقدهاي بجاي خود تا حد زيادي به آن ها كمك مي كردند .

- غيرفعال شدن اين انجمن نيز دلايل زيادي داشت كه از جمله يكدل نبودن اعضاي انجمن وايجاد دوگانگي در بين آنها- سم پاشي عده اي ديگر كه باعث جدايي وپراكندگي هنرمندان وعلاقه مندان شد- به ميان كشيده شدن پاي افراد متفرقه براي برگزاري يادبودهاي بزرگان كه جزبراي نفع شخصي نبود . وقتي بين اعضا همفكري ويكدلي وجود داشته باشد،هيچ چيزي مانع كارشان نخواهد شد.انجمن موسيقي آق قلا هم به همين شيوه منحل شد واين امتيازمهم از دست جوانا ن ما رفت.

- براي احياي اين انجمن نيز همانطوري كه قبلا ذكر كردم جلسه اي با حضور اساتيدانجام شد كه از اين پس روزهاي چهارشنبه هر هفته در خدمت دوستداران شعر وادب خواهيم بود.مجموعه شعر سوم وچهارم را هم به زودي به چاپ مي رسانيم. از استادتيد سخن جهت ارشاد وراهنمايي وآموزش فن شعربراي جوانان استفاده خواهيم كرد. وبلاگي براي اين انجمن گشوديم كه علاقمندان با ما در ارتباط باشند. دوستداران شعر وادب جهت اطلاع مي توانند به آدرس http://aynaaghghala.blogfa.com بروند وكارهاي اين انجمن را مشاهده كنند.

- وبلاگ نويسي را از چه زماني وچگونه شروع كرده ايدوبگوييداين علم به شما چه كمكي مي كند؟

-وقتي بادنياي اينترنت آشنا شدم ، گاهي خواسته هايي داشتم كه وقتي از موتورهاي جستجوگر پيگيري مي كردم ،با وبلاگ هاوسايت هاي خوب شعر وادبيات برخورد مي كردم كه در قسمت نظرات، نقد ونظرهاي زيادي را جهت راهنمايي ارائه مي دادند. به همين خاطر از فروردين سال 85 به طور رسمي وبلاگي با عنوان كم كم درخت مي شوم گشودم كه آثارم را به نمايش بگزارم تا از اين طريق از راهنمايي هاي بزرگان استفاده كنم، اين كار تا حد رضايت بخش به پيشرفتم كمك كرده است.

- وبلاگ صفحه نظراتي داردكه اندیشه های خود را با دیگران درميان مي گزاريم و از زاویه های دیگر دنیای خود رامشاهده مي كنيم. نقد و اظهار نظر از سوی دیگران دركارهايم باعث بالارفتن آگاهایم درزمينه شعر وادبيات شده است.فضايي كه وبلاگ براي ما ايجاد مي كند ،ازطريق ارتباط با ديگران باعث رشد وشكوفايي مي شود.

- به نظر شما يك وبلاگ نويس بايد چه خصوصياتي داشته باشدو به عنوان يك وبلاگ نويس بگوييد كه اين كار چه نقشي در شعر شما دارد؟

- هروبلاگي معرف شخصيت صاحب وبلاگ است.شخصي كه در يك جامعه با فرهنگ خاص خود بزرگ شده ،مي تواند با واژه ها وكلام خود به معرفي خود وحتي جامعه اش بپردازد.مطالبي كه مي نويسي بيانگر گوشه اي از ذهن توست كه گاهي از آشفتگي هاودردها وگاهي ازخوشي ها وآرامش حكايت مي كنند. تصاوير آپلودشده كنارمطالبت يا تعدادي لينك كه در گوشه اي از وبلاگت رژه مي روند - ونشان دهنده ي افكار وانديشه هاي ديگران است- به انتخاب وسليقه خود اضافه كرده اي ؛وتورامعرفي مي كنند.يك وبلاگ نويس در مرحله نخست بايد نزاكت وادب رارعايت كند. ودرانتخاب مطالب وتصاويردقت لازم راداشته باشد.

- وبلاگ بهترين وسيله براي معرفي كارهاست. در وبلاگ با شخصيت هاي گوناگوني برخورد مي كني كه هر يك ازآنها به نوعي مي تواند تأثيرگذار باشند. مي تواني از كم و كيف كارهايت آگاه شوي. از كارهاي ديگران تأثير بگيري. وجه هاي اشتراك واختلاف با ديگران را در شعرت بيابي.گاهي خودت را تحسين مي كني وگاهي در كارهايت تجديد نظر اساسي مي كني.با شاعران بسيار خوبي برخورد داشته ام ؛از احساسات لطيف وزبان هاي شيواوشيرين آن ها تأثير فراواني گرفته ام.

- دنياي اينترنت چه درس هايي به شما مي دهد؟

اينترنت دنياي بسيار وسيعي است. چيزي كه از اينترنت آموختم اين بودكه همگام با دنيا حركت كردن بسيار دشواراست.وقتي پيشرفت انسان ها را دراينترنت مي بينم به تكاپو مي افتم كه شرمنده خود نباشم. اينترنت به ميزان محاسنش داراي معايب فراواني است .اگر به اخبارواطلاعات ومطالب غير سودمند آن- كه آسيب زننده است وذهن ها را ويروسي مي كند- نگاه نكنيم، باعث پيشرفت انسان است. اينترنت ،حكيم ، فيلسوف ،پزشك و... خوبي براي ماست.

- آقاي صحنه شما از جمله معلماني هستيد كه اهل قلم هستيد؛ نگاه شما به قلم چگونه است؟

قلم پديده ا ي ارزشمند وداراي حرمت فراواني است.آن را نبايد با زروزيور مبادله كنيم. يا جهت نواخت ديگري بچرخانيم. اگر هنرمند تعهدی نسبت به قلم خود نداشته باشد نوشته‌هایش ارزش نخواهد داشت.استفاده ازقلم بايد به بهترين شيوه انجام شود زيرا داراي ارزش معنوي است ومي تواند باعث آگاهي يا گمراهي ديگران شود.قلم پيوند دهنده ي انسان ها ي جدا ازهم است. چه زماني وچه مكاني.

ارزش قلم بسيار بالاست ؛زيرا خداوند درقرآن به آن سوگند خورده است. پس برماست كه ارزش وقداست آن را حفظ كنيم.

- شعر وشاعري چه نقشي درزندگي شما داشته است وبگوييد چگونه خودراباآن سازگار مي كنيد؟

- شعرها فيلترهاي روح من هستند. شعر تسكين دهنده ي دردهاي من است؛نه تنها شعرهاي خودم بلكه شعرايي مثل حافظ ، مولوي خصوصا مختومقلي فراغي دربحراني ترين لحظاتم به آرامشم كمك مي كنند. درشعر رازي نهفته است كه نگاه انسان را به سوي زندگي سوق مي دهد؛اما نه هر شعري. ميان شعر وزندگي پيوند زيادي وجوددارد.آنها رامي توان يك روح دردوقالب دانست.

- وقتي شاعر به شعر وابسته مي شود وشعر به شاعر، جزء زندگي او مي شودو زندگي بدون آن كمي دشوار به نظر مي رسد. وقتي شعر دررگ هاي يك شاعر جريان پيدا كند به آن عشق مي ورزدوبه مسائل ديگر اهميت چنداني نمي دهد.

- آقاي صحنه شعر از نگاه شما چيست؟

تاكنون كسي از شعر تعريف كامل وجامعي ارائه نداده است. شعر مانند عشق بي كران است وهركسي ازديد خودآن را به گونه اي تعريف مي كند.

شعر از ديد من پروازاست به سوي افقي برتر با بار سنگين شكفتن.

افق برتر، آزاد شدن ازدردها و تعلقات است. شعريعني نيروي آزاد كننده. شاعربا آگاهي ، مردم را بابيان هنرمندانه خوداز دردهاي نهاني مطلع مي كند.اين بيان هنرمندانه نيروي آزاد كنندگي دارد.مردم ازرنجي مبهم وناآشنا درد مي كشند.شاعرباكشف اين مسئله ، درد آنها رافرياد مي كشد.همين فرياد،درمردم نيروئي به وجود مي آورد كه به آزادي از آن درد منجر مي شود.بيان درد يعني مبارزه با درد كه به شيوه ي هنري آن پسنديده تر ومؤثرتراست.دردي كه مي گويم فراتر از درد يك جامعه است؛يعني دردي كه جهان با آن مواجه است يا يك مليّت خاص در گوشه اي از جهان. فرخي سيستاني براي رسيدن به عطايا نتوانسته از حصاراحساس و ماديات خود فراتر رود ؛ اما شعرهايي كه خاقاني درحصارسروده ،درد ي فراتر ازدرديك جامعه است.

بارسنگين ، به رنج افكندن شاعر براي درك وآگاهي دردهاي خاص يك مليّت كه گاهي جهان دچارآن است كه با تبيين هنرمندانه شاعر به آزادي از درد منجر مي شود .وقتي درد كشف شود ، فكربهبودي درپي داشته وباعث مداواي درد مي شود كه همان شكفتن است.

- چرا شاعران امروز تأثيرگذاري كمتري در جامعه دارند؟

شاعران معاصرزيادي داريم كه شعر آنها از عمق دل مردم برخاسته وتأثيرگذار بوده اند.باشاعران زيادي دراينترنت آشنا شدم كه آثاربسيارارزشمندي دارند. باحوصله وبادقت نظر بايد جستجوكرد. شاعري كه با خود زمزمه خصوصي داشته باشد، مسلما نمي تواند مردم را از درد پنهاني آنها آگاه كند ودرنتيجه نمي تواند آنها راازاين درد آزاد كند.مردم شعري را دوست دارند كه بتواند با آنها فرياد بكشد. درضمن مانبايد ازهمه ي شاعران انتظار داشته باشيم كه تأثيرگذار باشند. همه شاعران كه سهراب ومختومقلي نمي شوند.

- جامعه ي كنوني چه نيازي به شعر وادبيات دارد؟

درتمام زمان ها ومكان ها ،شعر و ادبیات تجليگاه افكارواندیشه ، فرهنگ ، تجربه هاو روحیات یک جامعه است . انسان ها در گذر زمان از اين پديده ها به عنو ان ابزاری برای انتقال احساسات و اندیشه های خود استفاده كرده اند.شعرو ادبیات ، در تلطیف عواطف،پرورش ذوق و جاودان نمودن ارزش ها و اندیشه ها سهم بزرگي بر دوش دارد. ادبيات ، عامل انتقال ميراث ارزشمند فرهنگی از ديروز به امروز و از امروز به فردا است .

- چرا شاعران بسيار رؤ يايي هستند؟

شاعرگلچين رؤياهاي خويش است.اگر شاعران رويايي نباشند پس چگونه مي توانند شعر بسرايند.رؤياهاي شاعرانه است كه شعر را در وجودآدم شكل مي دهند. عناصرشعري وتخيلات را دراو پديد مي آورد. آنچه بيان شاعررا هنري تر مي كند،رؤياي اويند.

- شعر نسبت به جامعه چه تعهداتي دارد؟

شعر نيست كه به جامعه تعهد دارد،بلكه شاعر است كه صاحب رسالت اجتماعي است. وقتي شاعر خود را صاحب رسالت اجتماعي بداند اثری ارزشمند و جاودان مي آفريند.قبل ازهرچيز شاعر بايد متعهد به هنرانساني باشد. همانگونه كه قبلا ذكرشد، شاعربايد دردهاي پنهان مردم را به شيوه ي هنري بيان كند تا اثرگذارباشد.

- به نظر شما شاعران براي تأ ثيربخشي در جوانان چه بايد كنند؟

معمولادردجوانان امروز دردفراگيري نيست. خواسته هاي جوان امروز فراتر از خودش نيست وممكن است بسيارمقطعي باشد وفقط به محدوده سني خود مربوط شود. جوان،معمولا متمايل به خواندن شعري است كه آميخته با مضمون عاشقانه باشد؛ آن هم اگر ميانه خوبي با شعر داشته باشد.شاعر وقت خود را صرف جذب جواني نمي كند كه ازدنياي شعر بيگانه باشد. بنابراين درمرحله اول برخود جوان است كه باشعر دوستي برقرار كند ومتعالي تر بينديشد.

- آفت شعر در چيست؟

شعري كه از عمق دل برنخاسته وبا زور تولد يابد وبه قول شاملو باهزار بندوريسمان آن رابه بازار اهل شعر عرضه كنند كاملا مصنوعي بوده وچنگي به دل نخواهد زد.شعري كه صرفاجهت رفع تكليف سروده شده باشد مسلما دچار آفت مي شود. به فرض مثال: اززماني كه يادبودهاي فراغي ومسكين قليچ و... درتركمنصحرابرگزار مي شود مخصوصا شعر هاي شاعران تركمن دچاراين مصيبت شد. شاعران زيادي را مشاهده كردم كه خودشان را به زحمت انداخته ،به چنين روزهايي آماده مي كردندتاخودرا به اين وسيله به پشت تريبون بكشند وخود را معرفي كنند نه آن بزرگان را. آن بزرگاني كه درزمان حياتشان شناخته شده اندوتاكنون ارزش كارهاي آنها برجاي است. مسلماشعرهاي اينان خريداري ندارد و باعث عذاب مستمعين مي شود. اول بايد آثاراين بزرگان را به دقت مطالعه كرد و شخصيتش را به خوبي شناخت ،عاشقش شد وسپس نبايد شعر سرود.اگر واقعا شناخته باشي اش شعر از دست ودامانت مي گيرد وقلم به دستت مي دهد كه در موردش شعر بسرايي.

ونيزشعر مخرب ،مخرب شعر است. شعرها راكساني آفت زده مي كنند كه به ارزش ومقام شعرپي نبرده اند،وآنچه به مغز ناقصشان خطورمي كند ، به صورت شعر درسايتشان به روز مي كنند كه به دور از ارزش هاي اخلاقي وانساني است.

- لذت شعر در چيست؟

مادر نه ماه خود را به رنج مي افكند .فشارهاي زيادي براي بقاءنسل خود متحمّل مي شودوپس از انتظاري طولاني وقتي بچه سالم رابه دنيا آورد ،درآب نمك شستشوداده وبالباسي اورا زيبانموده، نوازشش مي كند.چيزي لذت بخش تر اين لحظه برايش وجود ندارد. لذت بخش ترين لحظه يك شاعرنيز،پس از تولد شعرش است .پس از آرايش ظاهروباطن او نفس راحتي مي كشدوبا احساس پيش خود زمزمه مي كند .

آن مادري كه بچه به دنيا آورده هنري نكرده است. بچه سالم به دنيا آوردن ، شستشو دادن ، مزين كردن به لباسي زيبا ونگهداري از آن هنريك مادر است. لذت شعر در هنر شعر نهفته است. كارشاعر آن گاه كه هنري تر جلوه كند جذبه ولذت بيشتري خواهد داشت.

- آقاي صحنه چرا شاعران زود رنج هستند؟

فكر نمي كنم تعميم دادن كاردرستي باشد؛ ولي ممكن است اكثرا آن گونه كه شما فكر مي كنيد باشند؛آن هم به خاطر لطافت قلبشان است.انسان هاي لطيف زود رنجيده مي شوند امااين آزردگي آني است وبه درازا نمي كشد.

- به چه چيزهايي علاقه منديد وآنها را بسيار دوست داريد؟

به غير از شعر، موسيقي را زياد دوست دارم، مخصوصا موسيقي سنتي كه همراه با ني ودف وسنتور باشد،عجيب مرا شيفته ي خود مي كند. ازموسيقي سنتي تركمني هم غافل نيستم. خصوصا اگر با الكترو دوتار نواخته شود.

به كشاورزي علاقه مندم .دوست دارم باغچه ام هميشه سرسبز باشد. اما با اين وجود وقتي برف و سرماي شديد درخت هاي پرتغالم را به نارنج تبديل مي كند، خسته مي شوم ودر اين موقع است كه اگر علف هاي هرز حتي وقتي همقد درخت انارم شوند ،وكاهو هايي كه كاشته ام شبيه سرو ، نسبت به اين كاربي تفاوت مي شوم.

طبيعت را زياد دوست دارم ، زيرا نيروي الهام رادردلم زنده مي كند. به همين خاطر هيچ چيزي مانع تفريحم در طبيعت نمي شود.

- از چه چيز هايي نفرت داريد؟

چيز زشت ومتنفري وجود خارجي ندارد. مانبايد نگاهمان را به غبار عادات آغشته كنيم واز دريچه ي آموخته ها وشنيده ها بنگريم ؛متمايل به زيبايي ها ومتنفراززشتي ها شويم؛ همه ي چيزها كه فكر مي كنيم متنفر هستند،ساخته وپرداخته ي ذهن هاي زنگار بسته است .همه چيز را با همه ي كاستي هايش بايد قبول كرد.

من نمي دانم/كه چرا مي گويند:اسب حيوان نجيبي است،كبوتر زيباست/ وچرادرقفس هيچ كسي كركس نيست.

- درباره ي نام وبلاگتان توضيح دهيد.

به اين اميد كه هميشه درحال رشد باشم و در فصل هاي پاييز وزمستان به سبزشدن اميدوار باشم و بارورشوم وديگران را ازاين باربه فيض برسانم وسايه افكن شوم . عنوان " كم كم درخت مي شوم" را براي وبلاگم برگزيدم.(http://sahneey.blogfa.com) كه وبلاگ رسمي من است. حالا اگر درخت تناور هم نشدم مهم نيست ؛فقط درختي مي خواهم باشم كه دائم درحال رشد وسايه افكني باشد.

من وبلاگ ديگري با عنوان" حاضرجواب" دارم (http://tajdordy.blogfa.com) كه فكر مي كنم براي افراد افسرده مفيد واقع شود. اين وبلاگ لبخندستان تركمني وبه زبان تركمني مي باشد .توضيحات داخل وبلاگ آمده است.

- كي مي خواهي مجموعه اشعارت را چاپ كني؟

راستش دوسال پيش تصميم به اين كار گرفته بودم ؛با آقاي شادمهر وآقاي بازيار هم صحبت كردم ؛ولي قسمت نشد.اگرخدا بخواهد به زودي شعرهاي فارسي وتركمني ام را در يك مجموعه به چاپ خواهم رساند.

گاهي از روي تجربه وگاهي از روي الهام جملات كوتاه به ذهنم مي آيند كه به فكر چاپ آنها در يك مجموعه ي جداگانه هستم.

- چرا نقد درميان ما جايگاه خودرا نيافته است؟

هركاري بدون نقد وارزيابي پيشرفت لازم را نخواهد داشت وآن گونه كه بايد تكامل نمي يابد.كسي كه كارهايش را در دست نقد وبررسي نگذارد،كارهايش ارزش لازم را نخواهد داشت؛ مگر اين كه مطالعه لازم را در اين زمينه داشته باشد.اگر منتقد درست نقد بكند وتوجه به محتوا، فرم دروني وبيروني كار داشته ودرست ارزيابي كندوازكم وكيف كار آگاه كند، جاي بسي تشكّرنيز دارد.امّا آنچه باعث نگراني مخاطب از اين كار مي شود ، بررسي جهان بيني اوست. درهرصورت نبايد كم جنبه بود. بايد آن گونه فكر كنيم كه هرمنتقدي صلاح كارمارا مي خواهد. آن نقدي مخاطب را به فيض مي رساند كه جهت شفاف سازي باشد،اگر باكوچك ترين غرض ورزي انجام شود به مذاق هنرمند خوش نخواهد آمد . بالاخره هر هنرمندي دوست دارد كه اوراتحسين كنند. وبايد به اين مسئله نيز آگاه باشيم كه دست زدن ها وسوت كشيدن هاي افراد ناآگاه فريبمان ندهد. منقد آزاد است،چنان که دل شان می خواهد مي گويد؛ واما شاعرنیز آزاد است راهی را که انتخاب نموده ادامه دهد .ودرآخر يادآور مي شوم كه بدترین اثر آن اثري است که به خاطر آفرین و شاباش گفتن دیگران خلق شود.

- حرف ناگفته اي اگر داريد بگوييد.

ازجنابعالي به خاطر زحماتي كه درعرصه فرهنگ وادب منطقه متحمل مي شويد تشكر مي كنم. اميدوارم خداوند منان شما را در اين مسير موفق گرداند!

نمونه اي از شعر ایشان

سجاده عشق

عشــق در كنــــج دلـم آييـــنه كاري مي كند

سينه ام را از خيـــــــــــال مرگ عاري مي كند

من اسيـــــــــر چنـگ تيز درد بودم يك زمان

ديدم از آن ســــو محبــــــت آه وزاري مي كند

اضطراب ســـــرخ با رگ هاي من بيگانه نيست

آن غريب آشنا گهــــــــــــــگاه ياري مي كند

عشق اگر ســــــــجاده اش را وا كند روي دلي

بي گمان روحي كه يخ بستــه است جاري مي كند

گاه مي خندد به رويم گاه مي ميــــــرم ،عجب

در گمان مرگ من هي ســــــــوگـواري مي كند

چند گاهي مي شود چشمـــش اسيرم كرده است

آخر اين دل رســـماًاز او خواستـــــگاري مي كند

دل كه از نور غزل گهــــــگاه در بيگانگي است

شــــعر مي كاردومارا چون قنــــــــاري مي كند

مادر مــن يك دم از من شــــانه هايت را نكن

طفل معصــــــوم است اين دل بي قراري مي كند


تهیه وتنظیم : لطیف ایزدی
برگرفته از وبلاگ : آ ... مثل آینا

۲۵ آذر ۱۳۸۸

استاد شجریان


بیو گرافی استاد شجریان
تولد اول مهر ماه در مشهد
1324
اغاز خوانندگی های کودکانه در خلوت
1326
ورود به سال اول پانزدهم بهمن در مشهد.
1327
اموختن تلاوت قران در نزد پدر
1328
شرکت در مجمع تلاوت قران در نه سالگی.
1329
اغاز تلاوتهای قران در میتینگها و اجتماعات سیاسی ان سالها . گذراندن سال چهارم مدرسه در دبستان فرخی.
1331
تلاوت قران برای اولین بار در رادیو خراسان به دعوت رییس رادیو.
1332
قبولی در امتحانات ششم ابتدایی با عنوان شاگرد ممتاز در بین دانش اموزان مشهد.اغاز تحصیل در دبیرستان شاه رضا.
1334
شرکت در مسابقات فوتبال دبیرستانهای مشهد.
1336
ورود به دانشسرای مقدماتی در مشهد.اشنایی با اقای جوان اولین معلم موسیقی شجریان ( معلم سرود و موسیقی دردوران تحصیل در دانشسرای مقدماتی در مشهد(
1338
اغاز همکاری با رادیو خراسان و اجرای اوازهای بدون ساز و قراعت قران برای رادیو به طور افتخاری.
1339
دریافت دیپلم دانشسرای مقدماتی و استخدام در اموزش و پرورش و انتقال به بخش رادکان و تدریس در دبستان خواجه نظام الملک و اشنایی با سنتور.
1340
اشنایی با نت و فراگیری سنتور نزد اقای جلال اخباری و شروع سنتور سازی و تحقیق برای بهتر کردن صدای سنتور . جشن عقد کنان در 21 مهر ماه با دوشیزه فرخنده گل افشان در شهر قوچان.
1341
جشن عروسی در مشهد (در 20 مرداد ماه) و اغاز یک زندگی خانوادگی سی ساله با ایشان که حاصل ان سه دختر و یک پسر است.
1342
انتقال از بخش رادکان به روستای شاه اباد مشهد به عنوان مدیر دبستان شاه اباد. تولد راحله فرزند اول در 2 مهر ماه در مشهد. ساختن اولین سنتور خود با چوب توت.
1344
تولد دختر دوم افسانه در 28 اردیبهشت ماه در مشهد.(افسانه بعدها با پرویز مشکاتیان ازدواج میکند).انتقال از شاه اباد به شهر مشهد و تدریس در کلاس ششم دبستان پهلوی از مهر ماه.شرکت در مسابقات والیبال معلما مشهد.
1345
انتقال از دبستان پهلوی به دبستان عبداللهیان مشهد و نظامت و معاونت دبستان مذکور.
1346
تدریس در دبستان های مشهد و انتقال در 25 اذر از مشهد به تهران.تدریس در دبیرستان صفوی . اغاز فعالیت با برنامه های رادیو ایران. اشنایی با استاد احمد عبادی. راه یابی به کلاس درس اواز استاد اسماعیل مهرتاش و انجمن خوشنویسان نزد استاد بوذری.اشنایی با رضا ورزنده (استاد سنتور) در تابستان همین سال. اجرا و ضبط اولین برنامه ی در رادیو ایران که با عنوان ((برگ سبز شماره ی 216 )) در شب جمعه 15 اذر ماه پخش شد.کار در رادیو با نام مستعار ((سیاوش بیدکانی)) تا سال 1350 خورشیدی و بعد در رادیو و تلویزیون با نام خودش. اشنایی با اسماعیل مهرتاش در کلاس اواز ایشان.
1347
انتقال از اموزش و پرورش به وزارت منابع طبیعی . راه یابی به کلاس خط استاد حسن میرخانی.
1348
تولد دختر سوم مژگان در 27 هردیبهشت ماه در تهران. تاسیس و شروع رادیو اف-ام به طریقه ی استریو فونیک و اجرای برنامه ی ((سه گاه)) به همراهی سه تار عبادی و تار مجد برای اولین بار به طریقه ی استریو . شرکت در جشن هنر شیرازبرای اولین بار. قبولی در امتحان خط (مرحله ی عالی) . راه یابی به کلاس خط استاد حسین میرخانی.
1349
اغاز همکاری با برنامه های تلویزیون ملی ایران در برنامه ی ((هفت شهر عشق)) غیره. قبولی در امتحان خط (مرحله ی ممتازی) انجمن خوشنویسان وزارت فرهنگ و هر . سفر به برغان با استاد حسین میر خانی (خطاط) ابراهیم بوذری (استاد خط شجریان) خسرو زعیمی ( مدیر عامل انجمن خوشنویسان)فرامرز پیل ارام(نقاش و استاد نقاشیخط شجریان).
1350
اشنای با استاد فرامرز پایور و مشق سنتور نزد ایشان و اموزش ردیف اوازی صبا نزد فرامرز پایور . اشنایی ئ همکاری با هوشنگ ابتهاج((ه . الف . سایه)در برنامه های (گل های تازه))رادیو.
1351
شروع تهیه ی برنامه های گلهای تازه توسط هوشنگ ابتهاج در رادیو و همکاری با او. اغاز فراگیری ردیف های اوازی و تصانیف قدیمی نزد استاد عبدالله دوامی.برگذاری کنسرتی در شمال ایران با منصور صهرمی و هنرمندان دیگر.دیدار و اشنایی با اقای دوامی به وسیله ی فرامرز پایور.
1352
اشنایی با استاد نور علی برومند و فراگیری شیوه ی اوازی سید حسن طاهر زاده نزد ایشان در مرکز خط ئ اشاعه ی موسیقی و اشنایی با هنر جویان مرکز: محمد رضا لطفیو ناصر فرهنگفرو حسین علیزاده و جلال ذوالفنون و گنجه ای و مقدسی و حدادی و دیگران.
1353
سفر برای کنسرت های هندو پاکستان و افغانستان با استاد احمد عبادی . سفر به چین و ژاپن با احمد احرار و کریم فکور و حسین ملکو پرویز قاضی سعید به عنوان میهمانان ویژه برای گشایش پروازهایی به این دو کشور.
1354
تولد همایون در 30 اردیبهشت ماه در تهران . ماموریت رادیو و تلویزیون برای کنسرتهای فروردین در ایالات مختلف امریکا.انتقال از وزارت منابع طبیعی (به عنوان مهمور خدمت)به رادیو.قطع رابطه با مرکز اشاعه ی موسیقی و ادامه ی درس اواز در منزل استاد نورعلی برومند.
1355
شرکت در جشنواره ی توس (نیشابور)با فرامرز پایور , سایه, حسن ناهید, رحمت الله بدیعی, محمد اسماعیلی, عبدالوهاب شهیدی و هوشنگ ظریف.حضور در برنامه ی جشن هنر شیراز ( در حافظیه) با محمد رضا لطفی و فرهنگفر و اجرای برنامه ی ((راست پنجگاه)).کناره گیری رسمی و قطع رابطه ی کامل از رادیو در اسفند ماه.اجرای اواز در صفحات ردیف نوازی کانون پرورس فکری کودکان و نوجوانان . بهره گیری از محضر اقای برومند (در منزل خود استاد) شیوه ی اواز مرحوم طاهر زاده (اخرین جلسه روز چهار شنبه 29 دی ماه).فوت رضا ورزنده(29 دی ماه) و نور علی برومند (30 دی ماه) . اغاز ضبط تصانیف قدیمی با صدای عبدالله دوامی.
1356
اجرای برنامه ی ((نوا)) به همراهی محمد رضا لطفی و گروه شیدا در جشن هنر شیراز.اجرای موسیقی ((چهره به چهره)) و ((گلبانگ)) . کناره گیری از رایو به خاطر جو نامساعد. تاسیس شرکت دل اواز برای انتشار برنامه های خود.
1357
احراز مقام اول تلاوت قران سراسر کشور در مرداد ماه. اجرای بخشی از ((تلاوت قران)) .انتشار البوم ((گلبانگ))( دو نوار). همکاری در تاسیس کانون ((چاوش)) با هوشنگ ابتهاج و محمد رضا لطفیبرای ادامه ی فعالیت های موسیقی در خارج از رادیو تلویزیون(شجریان در انجا تدریس میکرد).
1358
اشنایی با فیلسوف یگانه استاد غلامرضا دادبه( جانسوز) در منزل استاد خط مرتضی عبدالرسولی ئ اغاز فراگیریی و شناخت بایگانی های فرهنگ و نوا ,... فرهنگ پهلوانی و جوانمردان , فرهنگ مادرنوایی .اجرای موسیقی ((خلوت گزیده)) .(( پیغام اهل راز)) ( شامل دو نوار : راز دل و انتظار دل).اخرین کنسرت ها با گروه پایوردر مهر ماه در تالار رودکی . کنسرت ماهور با محمد رضا لطفی و گروه شیدا در تالار رودکی و دانشکاه ملی در ابان ماه.
1359
فوت استاد دوامی . اجرای موسیقی ((عشق داند)) ( در ابو عطا) اجرای موسیقی ((ساز قصه گو)) ( اواز سه گاه در انتشار مجدد, البوم پیغام اهل راز). انتشار نوار موسیقی ((پیغام اهل راز )) (شامل دو نوار : راز دل انتظار دل).
1361
اولین کنسرت در سفارت ایتالیا به همراهی پرویز مشکاتیان و ناصر فرهنگفر (آستان جانان) پس از سه سال کناره گیری از فعالیت های کنسرتی - اجرای موسیقی نوا (مرکب خوانی) و سر عشق ( ماهور) و بیداد
1362
اجرای موسیقی ((همایون مثنوی)) با منصور صارمی. اجرای موسیقی ((چهار گاه)) (با فرهنگ شریف) و دیگر اواز ها در برنامه های خصوصی.
1364
اجرای موسیقی ((گنبد مینا ))و ((جان عشاق)). انتشار نوار موسیقی ((بیداد)).
1365
انتشار نوارهای موسیقی (نوا)) ( مرکب خوانی ),((سر عشق)) (ماهور) و ((استان جانان)). ضبط ده اواز به همراهی ویولن حبیب الله بدیعی در مونیخ در منزل دکتر علی خادمی.
1366
اغاز کنسرت ها در اروپا پس از انقلاب و شروع همکاری با گروه عارف . اجرای موسیقی ((دود عود)) ,((دستان))و...
1367
برگذازی سه شب کنسرت برای بزرگداشت حافظ در تالار رودکی( وحدت).انتشار نوار ((دستان)).
1368
اجرای ((ماهور)) و ((ابو عطا)) در کنسرت های بهاره در اروپا با پیرنیاکان, جمشید عندلیبی, و اعیان. اجرای ((نوا)) و ((افشاری)) در کنسرت های پاییزه اروپا به همراهی مشکاتیان و گروه عارف و دو شب کنسرت در اسفند ماه به دعوت شهردار بارسلون در این شهر به همکاری نی حسین عمومی , تار طلایی و تنبک شمیرانی.
1369
سفر به تاجیکستان به دعوت خصوصی وزیر فرهنگ و هنر تاجیکستان پرده برداری از پیکره ی باربد و دو شب کنسرت در کاخ باربد به همراه کمانچه ی محمود تبریزی زاده , سه تار رضا قاسمی , و تنبک مجید خلج. کنسرتهایی در امریکا به همراهی پیرنیاکان عندلیبی و اعیان. اجرای مو سیقی ((سرو چمان)) , (( پیام نسیم)) , و ((دل مجنون)) ( هر سه در امریکا). کنسرت شجریان برای زلزله زدگان رودبار در لس انجلس. سخنرانی در پنج دانشگاه معتبر امریکا برای دانشجویان و محققین.
1370
برگذاری پنج شب کنسرت در پارک ارم و هشت شب کنسرتهای افتخاری برای مردم جنوب شهر تهراندر فرهنگسرای بهمن ( کشتارگاه سابق تهران) در اسفند ماه.برگذاری کنسرت شکوهمندی به مدت پنج شب در محوطه ی چهل ستون اصفهان.کنسرتهای اروپا با جهاندار و گروه اوا . جدایی از همسر اول خانم فرخنده گل افشان. اجرای موسیقی ((دل شدگان)) و ((اسمان عشق)). انتشار نوارهای موسیقی ((سرو چمان)) , ((پیام نسیم)),(( دل مجنون)) و (( خلوت گزیده)).
1371
ازدواج با همسر دوم خانم کتایون خوانساری. کنسرتهای مرحله ی دوم در امریکا با داریوش پیر نیاکان ,جمشید عندلیبی و همایون شجریان ( اگوست تا نوامبر) .برنامه ای با هابیل علی اف و همایون شجریان در سالن تالار رودکی(وحدت) ,تهران. اجرای موسیقی ((یادایام)) . انتشار نوارهای ((دل شدگان )) و ((اسمان عشق)).
1372
انتشار گزارشی همراه با گفتگویی با شجریان تحت عنوان (( محمد رضا شجریان استاد اواز ایران کجاست؟)) در نشریه ی نوید فضیلت,شماره ی 16 ,سال 2, مهر ماه ,تهران. اجرای(( سه گاه )) و (( راست پنجگاه)) در کنسرتهای اروپایی به همراهی محمد رضا لطفی و مجید خلج در تابستان.
1373
اجرا برنامه ی ((قاصدک)) در کنسرتهای دور اروپا با پرویز مشکاتیان و همایون شجریان.
1374
کنسرتهای اصفهان,شیراز,ساری, کرمان, و سنندج با گروه اوا.برگذاری کنسرتی در اروپا با محمد رضا لطفی در ابات ماه.اجرای موسیقی ((چشمه ی نوش)) در ( فرانسه).انتشار نوارهای موسیقی ((همایون مثنوی)) ,(( گنبد مینا )),(( جان عشاق)), چشمه ی نوش))و (( یاد ایام)). اجرای موسیقی ((در خیال)).
1375
درگذشت پدر در 18 اذر ماه در سن 85 سالگی.اجرای موسیقی ((رسوای دل)) در دبی.انتشار موسیقی(( در خیال)) . انتشار نوار موسیقی ((ساز قصه گو)) ( اواز سه گاه در انتشار مجدد, البوم پیغام اهل راز).
1376
تولد پسر دوم رایان (از ازدواج دوم) در ونکوور کانادا.اجرای برنامه های((سه گاه)) و ((ماهور)) در کنسرتهای دور اروپا با همکاری داریوش طلایی, سعید فرجپوری و اهمایون شجریان در پاییز .اجرای موسیقی(( شب ,سکوت , کویر)) .اجرا و انتشار موسیقی ((معمای هستی)) در کلن, المان. اجرا و انتشار موسیقی ((شب وصل)). انتشار نوار موسیقی ((رسوای دل)). انتشار نوار موسیقی ابوعطا((عشق داند)).
1377
اجرای کنسزتهای تهران,اصفهان, و دور اروپا با گروه اوا. برگذاری کنسرت درامریکا در شهریور ماه.اجرای (( ارام جان )) .انتشار نوار ((پیام نسیم). انتشار نوار موسیقی ((شب ,سکوت, کویز)). انتشار نوار موسیقی((چهره به چهره)).انتشار نوار موسیقی((راست پنجگاه)).
1378
اجرای ((ماهور)) و((افشاری)) در پنج کنسرت به نفع دانش اموزان در شهر هشتگرد.بریافت جایزه ی پیکاسو ئ دیپلم افتخار یونسکو تز دبیر کل یونسکو ((اقای مایور)) در پاریس, شهریور ماه. انتشار نوار ((ارام جان)) . اجرای ((اهنگ وفا)) .انتشار نوار ((تلاوت قران)) (1) و (2).
1379
انتشار کتاب((راز مانا)) ( زندگی,دیدگاه و اثار استاد اواز ایران, محمد رضا شجریان)کار محمد جواد غلامرضا کاشی ,محسن گودرزی, و علی اصغر رمضانپور, نشر کتاب فردا, چاپ اول تهران.اجرای برنامه ی ((نوا ))و ((داد و بیداد)) (زمستان) در کنسرتهای دور اروپا و امریکا و کانادا به همراهی حسین علیزاده,کیهان کلهر و همایون شجریان. عمل جراحی کلیه و دهانه های معده در واشنگتن در 20 اسفند ماه.
1380
عمل جراحی برای چسبندگی روده در تهران در ابان ماه.

۱۹ آذر ۱۳۸۸

خداحافظ

میدانم با رفتن من بعضی ها خوشحال میشن ولی من نمیرم .تازه من طرفدار پیدا کردم مگه نمی بینید در مورد مطالبم چه تجزیه وتحلیل هایی میشه عجیب !!! وبرداشت هایی میشه عجیب تر !!!.
دیروز یه نفر ناشناس به این حقیر ایمیل فرستاده وگفته شما در میان این وبلاگ ها یه امپراطور هستید. واقعا من اینگونه ام که شما فکر می کنید ؟ خب هر دنیایی برای خودش امپراطور دارد چه می شود ما هم امپراطور دنیای مجازی باشیم دوست عزیز.
از ایمیل های که به این حقیر می فرستید واقعا ممنونم.
کامنت بنده موقعی باز میشه که هکرهای محترم دست از کارشون بردارن.
هر کس هم از این عکس بنده خوشش نمیاد مجبور نیست وبلاگ منو باز کنه وبخونه ، اینهمه وبلاگ مفید ورنگارنگ چرا خودتان را عذاب می دهید؟

۱۸ آذر ۱۳۸۸

قابیل و هابیل

قابيل و هابيل فرزندان آدم عليه السلام بودند. قرآن، سرگذشت آنها و پند و اندرزهايى را كه در ماجراى آنان وجود دارد بيان فرموده تا مؤمنان از آن بهره‏مند گردند.

قابيل فردى بود داراى شخصيتى بيمارگونه و آميخته با خلق و خوى ناپسند كه خصلت‏هاى حرص و طمع، گناه و معصيت و سرپيچى از فرمان حق، بر وجود او حكمفرما بود، امّا برادرش هابيل شخصيتى درستكار و پرهيزكار و تسليم حق بود. ميان او و برادرش اختلاف و كشمكش به وجود آمد. اين قبيل اختلافات هميشه در طول زندگى به طور مكرر ميان مردم به وجود مى‏آيد. اختلاف آنان درگيرى و كشمكش بين حق و باطل بود كه به كشته شدن هابيل به دست برادرش قابيل انجاميد. در انگيزه بروز كشمكش و نزاع ميان آنها دو نظريه وجود دارد:

يكى اين كه، هابيل داراى گوسفند و قابيل مزرعه ‏دار بود و هر كدام يك قربانى انجام دادند. هابيل بهترين گوسفند گله خود و قابيل نامرغوب ‏ترين گندم مزرعه خويش را براى قربانى تدارك ديد. هر يك قربانى خود را تقديم الهى نمودند. آتشى از آسمان فرود آمده و قربانى هابيل را طعمه خويش ساخت و قربانى قابيل را رها كرد. قابيل دريافت كه خداوند قربانى برادرش را پذيرفته و از او قبول نكرده است، از اين رو به وى حسد ورزيد و او را به قتل رساند.

دوم اين كه، نقل شده آدم عليه السلام در هرمرحله باردارى همسرش داراى دو قلوى پسر و دختر مى‏شد و هر دخترى را كه ازمرحله اول به دنيا آمده بود با پسرى كه در مرحله دوم متولد شده بود، تزويج مى‏كرد. در مرحله نخست قابيل با دخترى و سپس هابيل نيز همراه خواهرش زاده شد. دخترى كه با قابيل متولد شده بود بسيار زيبا بود، چون آدم عليه السلام خواست او را به ازدواج هابيل در آورد، با مخالفتِ قابيل روبه‏رو شد. وى گفت: من به ازدواج با او سزاوارتر از هابيل هستم و او نسبت به خواهرش سزاوارتر از ديگرى است و اين كار به دستور خدا نبوده و نظر خود توست. آدم عليه السلام به آنها فرمود: هر كدام از شما يك قربانى به پيشگاه خدا تقديم دارد و قربانى هر يك از شما كه پذيرفته شد، اين دختر را به ازدواج او درخواهم آورد و خداوند، با فرو فرستادنِ آتشى بر قربانى هابيل كه آن را طعمه خويش ساخت، قربانى وى را پذيرفت و قابيل برادرش را به جهت حسادتى كه به او داشت به هلاكت رساند. قرآن، به عدم پذيرفته

وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَاناً فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لَأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ [المائدة : 27 -28]

ماجراى فرزندان آدم رابه حقيقت برايشان بازگو كه آن دو به وسيله قربانى، تقرب جستند، از يكى پذيرفته و از ديگرى مقبول نيفتاد. [قابيل به برادرش‏] گفت: حتماً تو را خواهم كشت. [هابيل‏] گفت: خداوند قربانى پرهيزكاران را مى‏پذيرد، اگر تو قصد كشتن مرا داشته باشى، من به كشتن تو دست نمى‏يازم؛ زيرا من از خداى جهانيان بيم دارم. من مى‏خواهم گناه كشتن من و گناه مخالفتِ تو، هر دو به تو بازگردد تا از جهنميان شوى، چه اين كه آتش دوزخ پاداش ستمكاران است. سپس، هواى نفس قابيل او را به كشتن برادرش ترغيب كرد، تا اين كه او را به قتل رساند. از اين رو، در زمره زيانكاران در آمد.

كلمه تقوايى كه در حال سخن گفتن هابيل با برادرش، بر زبان وى جارى گشت، سزاوار بود كه قصد و اراده شرارت و تبهكارى را در وجود او از بين ببرد، ولى افسوس كه قابيل، اهل پرهيزكارى و فرمانبردارى نبود و به همين دليل خداوند قربانى او را نپذيرفت و حسدى كه قلب او را فرا گرفته بود، تصميم او را در باره كشتن برادرش افزون ساخت.

اكنون برگرديم به سخن خداى متعال كه حاكى از زبان برادر مظلوم است: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَىَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِى ما أَنا بِباسِطٍ يَدِىَ إِلَيْكَ لأَقْتُلَكَ إِنِّى أَخافُ اللَّهَ رَبَّ العالَمِينَ».

در اين‏جا پاك‏ طينتى هابيل، كه آميخته به تقوا بوده و خيرخواهى و نيكى بر آن حاكم بود، به ما نشان مى‏دهد كه وى بدى را مقابله به مثل نمى‏كرد؛ زيرا قتل و كشتار، با صفات و خصوصيات وى كه ترس از خداى جهانيان داشت، سازگار نبود. و كسى كه از خدا بيم داشته باشد، به كسى اجحاف روا نمى‏دارد. ترس و بيم از خدا بزرگ‏ترين مانع از ارتكاب جرم در زمين است. اگر مربّيان و خيرانديشان پى ببرند و مردم را به ايمان به خدا و رعايت آن در كردارشان و بيم از گناه متوجه سازند، به جامعه‏اى يك‏پارچه و ايده‏آل كه صلح و صفا بر آن حاكم است، دست خواهند يافت، ولى قابيل كه شرارت، سراسر وجودش را فرا گرفته بود، عملِ زشتِ خويش [كشتن برادر] را به اجرا در آورد:( فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الخاسِرِينَ).

در حقيقت، درگيرى و كشمكش، ميان هابيل و قابيل نبود، بلكه ميان قابيل و نفس سركش و تبهكار او و تمايلاتِ شرارت‏آميز و تصميمات پليد وى بود. در واقع مى‏بايست قابيل با استيلاى بر اين تمايلات، آنها را مهار نموده و از بند اسارت آنها رهايى يابد، ولى در برابر ضعف خود و سركشى تمايلات نفسانى خويش، عاجز و درمانده شد و تبهكارى او به كشتن برادرش انجاميد و اين عمل، خشونت آميزترين نوع حسد بود.

پندِ كلاغ

زمانى كه قابيل برادرش را به قتل رساند، او را رها ساخت و متحيّر ماند و نمى‏دانست با آن، چه كند. خداوند دو كلاغ را چنين مأموريت داد كه يكى از آنها ديگرى را بكشد و با منقار و پاهايش چاله‏اى براى آن بكند و سپس او را در آن چاله افكنَد. هنگامى كه قابيل ملاحظه كرد، آن كلاغ چگونه كلاغ ديگر را مدفون ساخت، دلش به رحم آمد و دوست نداشت عاطفه‏اى كمتر از آن داشته باشد، از اين رو برادرش را در زير خاك نهان ساخت، حيرت زده و غمگين و پشيمان از كرده خويش با خود گفت: آيا شايسته است كه من عاطفه و مهرى كمتر از اين كلاغ داشته باشم! اين سخن را خداوند سبحان اين گونه بيان فرموده است:( فَبَعَثَ اللّهُ غُرَاباً يَبْحَثُ فِي الأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَـذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ) [المائدة : 31]

پس خدا كلاغى را برانگيخت كه زمين را مى‏كاويد تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان كند [قابيل‏] با خود گفت: واى بر من، آيا من از اين كلاغ ناتوان‏ترم؟ پس جسد برادرم را در خاك نهان مى‏كنم. و بدين سان، از كارخويش پشيمان گشت.

گفته شده كه وقتى قابيل برادرش را كشت و آن را رها كرد، خداوند كلاغى را مأمور كرد كه خاك بر بدن هابيل بريزد. وقتى قابيل كه قاتل بود ملاحظه كرد خداوند چگونه پس از مرگ هابيل، او را مورد اكرام قرار داد، حسرت خورد و از كار خود پشيمان شد.

۱۴ آذر ۱۳۸۸

گاندی

گاندی موهندس ( مهاتما) ، رهبر و پیشوای سیاسی و اخلاقی هند در سال 1869 در خانواده متوسط از طبقه بازرگانان متولد شد . پدرش نخست وزیر حکومت محلی و مادرش بانویی متدین بود و همین سجیه در اخلاق فرزندش اثر فراوان داشت . او تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش شروع کرد و سپس همراه خانواده خود به راجکوت رفته و در آنجا به ادامه تحصیل پرداخت .

پس از درگذشت پدر ، مادر متعصبش را راضی نمود که برای تحصیل حقوق ، به لندن برود و مادر پس از گرفتن قول از فرزند مبنی براینکه هرگز به زن ، شراب و گوشت دست نزند ، با رفتن او موافقت کرد .

ماههای اول اقامت در آن شهر ، تغییرات بزرگی در اخلاق و روحیه وی به وجود آورد ، چنانکه به آموختن ویولون ، آیین سخنوری و... پرداخت ، سپس به دنبال آشنایی با طرفداران گیاه خواری و مخصوصاً آشنایی با دو برادر متصوف ، روشی ساده در پیش گرفت و می کوشید هر چه بیشتر زندگی را ساده و ارزان بگذراند . وی به هنگام اقامت در لندن ، آثار بزرگ دینی خود را به زبان انگلیسی خواند و آنگاه به مطالعه دیگر ادیان ، به خصوص اسلام و مسیحیت پرداخت . فصل مربوط به پیغمبر اسلام ، از کتاب " نور آسیا " تالیف ادوین آرنولد ، اثر عمیقی در وی گذارد و همین که قرائت انجیل را به پایان رسانید ، تحولات بزرگ اخلاقی وی شروع شد .

گاندی پس از فوت مادرش به آفریقای جنوبی رفت و در طول اقامت در آنجا ، چند بار از طرف مأموران دولتی و غیر دولتی مضروب شده و به زندان افتاد . گاندی پس از سه سال اقامت در آفریقای جنوبی و مسافرت به نقاط مختلف آن ، به هندوستان بازگشت و برآن شد که ملت هند را از بی عدالتیهایی که نسبت به هموطنانشان در آفریقای جنوبی می شود آگاه سازد . چند جزوه انتشار داد که یکی از آنها سبب شد به هنگام بازگشت مجدد به آفریقا مورد شتم و لعن اروپاییان قرار گیرد .

وی تصمیم گرفت در سراسر کشور هند به وسیله قطار درجه سه مسافرت کند ، تا هم با روحیه مردم و وضع زندگی ایشان در نواحی مختلف آشنا شود و هم طی مسافرتهای طولانی ، از نزدیک ببیند که طبقه سوم چگونه زندگی می کنند ، به چه چیز احتیاج دارند و چه عواملی برای پیشرفت ایشان لازم است .

وی برای تربیت نفس خویش ، تلاش فراوان داشت . نخستین تصمیم او ، به اصطلاح هندی " تجردی درعین تأهل" است . تصمیم دوم وی " عدم تملک" است ؛ این تصمیم با اهدای همه دارایی خود ، حتی جواهر زنش ، به کنگره هندوان مقیم آفریقای جنوبی آغاز گردید . گاندی به هم میهنان خود می گفت : " در راه راستی مبارزه کنید ، ولی هرگز به اعمال زور و تشدد نپردازید تا موفق شوید . "

وی در مدت 29 سال ، وضع کلی سیاست هند را تغییر داد ولی خود تغییری نکرد و بر اصول اخلاقی خویش پایبند بود . او با مشاهده علاقه عمومی مردم برای آزادی و استقلال ، در هر موعظه ای که می کرد یا در مقالاتی که هر دو هفته با نام خویش ، موسوم به " هند جوان " و " نوجوان "
می نوشت ، مردم را به آرامش تشویق می کرد . مهاتما برای رفع اختلافات پیروان ادیان مختلف به خصوص هندو و مسلمان همت گماشت و بر علیه استعمار مبارزه کرد . او دائما از شهرهای مختلف دیدار می کرد و اغلب پیاده به شهرها می رفت.

در نهایت ، دشمنان وجود چنین مرد انقلابی را تحمل نکرده و نقشه مرگ او را طراحی نمودند . اولین بار یک بمب دستی به طرف اطاقی که گاندی در آن نشسته بود، پرتاب شد ولی به وی اصابت نکرد . اما روز بعد در 30 ژانویه 1948 ساعت و نه نیم صبح ، هنگامیکه از عبادتگاه " بیرلاهاوس" خارج می شد تا برای اجرای فریضه دینی به خانقه برود ، یک هندوی متعصب به نام " رامینات" به او نزدیک شد و در حالیکه تظاهر به ادای احترام می کرد به وسیله طپانچه کوچک خودکار ، سه تیر به سمت قلب وی شلیک نمود . گاندی که روزهای آخر بیش از پیش ضعیف وشده بود بر زمین افتاد و پس از ادای دو کلمه " هه رام" ( خداوندا) در گذشت .


تالیفات گاندی

وی تالیفات بسیاری دارد ، از آن جمله است : تجربیات من با راستی ، صد درصد ساخت هند ، وحدت جماعت و فرق ، برنامه خلاقه ، خاطرات دهلی ، کلید بهداشت ، عدم تشدد در صلح و جنگ ، کفّ نفس ، بانوان و ظلم اجتماعی که به ایشان روا می شود و...