۲ دی ۱۳۸۸

یدالله صحنه

- خودتان را به صورت مختصر ومفيد معرفي كنيد.

اگر شناسنامه ام دروغ نمي گويد: متولد پانزدهم شهريورماه چهل ونه هستم. وقتي ديپلم گرفتم بيست بهار از عمرم گذشته بود. درسال هفتادوچهار موفق به اخذ ليسانس ازرشته ادبيات فارسي شدم واكنون درهمين رشته مشغول به تدريس در شهرم هستم. سرسوزن ذوقي دارم وگاهگاهي به اشاره دل شعري مي سرايم وهمين بزرگ ترين دلخوشي من است.

- چند سال است كه شعر مي سراييد وچگونه به دنياي شعر وارد شديد؟

دردوران دبيرستان با خود شعر زمزمه مي كردم ودرآن سال ها الهام شعر را نيز تجربه كردم ودست وپا شكسته شعر مي سرودم. در دوره تربيت معلم استادادبياتم ابوالحسن بيژني كه خود شاعر بود، بيشتر اوقات كلاس را با شعر خواني سپري مي كرد. استاد يك مصرع شعر مي گفت وازما دانشجويان مي خواست كه ادامه ي شعر را به قالب هاي دلخواه خود تكميل كنيم . با تكميل آن مصراع ها گاهي مورد تشويق قرار مي گرفتم. در كلاس ما شاعراني بودند كه اكنون هر يك صاحب قلم شده اند. گاهي شب هاي شعر به مناسبت هاي مختلف در آن مركز برگزار مي شد كه محرك خوبي براي ورود من به دنياي شعر وشاعري بود. پس از فراغت از تحصيل ،مرحوم ناز محمد پقه من را به انجمن شعراي گرگان راهنمايي نمود؛ چند سالي در آن انجمن به طور مداوم حضور فعال داشتم وبا شاعران خوب گرگان آشنا شدم واز آن پس شعر را به صورت جدي پيگيري كردم.

- به چه زبان وقالب هايي شعر مي سراييد ؟

هر شعري وقتي الهام مي شود قالبش را هم به همراه خود مي آورد ودست زدن به آن ممكن است شعر را خراب كند. من خودم را مجبور نمي كنم در قالب خاصي شعر بسرايم ولي قالبي كه بيشتر از همه دوست دارم، در زبان فارسي غزل ودر زبان تركمني رباعي است . هر دوي اين ها قالب احساس هستند. رباعي قالب خاص شعر تركمني من است.درزبان فارسي شعر نو وسپيد هم كارمي كنم.

- بزرگ ترين استادان ومشوقان شما در شعر وادب چه كساني بودند؟

من در دنياي شعرمديون مرحوم نازمحمد پقه وعلي اكبر ابراهيم زاده هستم.هر دو انسان هاي والايي بودند.من چيز هاي زيادي از آن دو مرحوم آموختم.هر شعرتازه اي را كه مي سرودم، وقتي به مرحوم پقه نشان مي دادم با آرامش خاص خودش نقد مي كرد ودر آخر مي گفت شما اگر بخواهي شاعر خوبي مي شوي.او هميشه تأكيد مي كرد كه مطالعه را فراموش نكنم. گاهي وقتي شعري پيش مرحوم پقه مي خواندم او براي من كف مي زد،واين بزرگ ترين تشويق براي من بود.كف هاي نازمحمدبه من اعتماد به نفس داد.البته بعضي ها هم مي گفتند شعربرايت نان وآب نمي شود؛به زندگي بچسب.اما ديد شاعر جور ديگري است .شعر براي شاعر مانند نان وآب اهميت دارد.شعر عضولاينفك زندگي اوست .

- درباره ي انجمن ادبي " آينا" توضيح دهيد.

از سال 72 به بعد در انجمن شعر وادب گرگان كه به طور مرتب حضور داشتم ،به اين فكر افتادم كه با وجود افراد مستعد منطقه ي خودما ،چرا به فكرتشكيل انجمن ادبي دراين شهر نباشم. درسال75 نامه اي به اداره ي ارشاد اسلامي گرگان نوشتم واز چند نفر هنرمند وشاعر امضاء گرفتم كه خوشبختانه پس از مدت كوتاهي خواسته ما پذيرفته شد،وبالاخره روزي تعيين شد وبا حضور مسؤلين ارشاد اسلامي انتخابات انجام شد وما پس از آن به كارمان ادامه داديم. البته ياد آورشوم كه قبل از اين، بزرگان منطقه به اين فكر افتاده بودند وبا وجود اين كه با حضور مسؤلين ارشاد اعضا انتخاب شده بودند ، بنابه دلايلي كه من نمي دانم تشكيل نشد. خوشبختانه با حضور استاتيد جوانان منطقه راهنمايي مي شدند.اين انجمن حدودنه سال با قوت تمام پابرجابود ،ولي متاسفانه حدود سه سال است كه راكت مانده بود كه مدير خانه هنرمندان آق قلا دو بار ادبيان منطقه را براي احياي اين انجمن دور هم جمع كرد ولي توفيقي حاصل نشد . براي بار سوم واين بار با اراده اي آهنين عزممان را جزم كرديم وجلسه اي در تاريخ 16/5/87 در محل كتابخانه عمومي آق قلا تشكيل داديم وانشا الله اين بار احيا خواهد شد.واز اين پس در روز هاي چهارشنبه ساعت 5 بعدالظهر هر هفته در خدمت هنرمندان خواهيم بود.

- انجمن ادبي آينا چه فعاليت هاي مهمي را تا الان انجام داده است؟ درباره ي عملكرد اين انجمن توضيح دهيدوبگوييد چرا چند سالي است كه اين انجمن غير فعال است و چه برنامه هاو پيشنهاداتي براي فعال نمودن آينا داريد؟

برگزاري شب هاي شعر به مناسبت هاي مختلف، ساليانه حداقل سه تا چهار بار،چاپ مجموعه ي شعرهاي" آينا" و" باهار" وتهيه دو مجموعه ديگركه آماده به چاپ هستند،سفرهاي شاعرانه ازجمله رفتن به مرقد مختومقلي فراغي ومسكين قليچ وشركت دريادبودهاي اين بزرگان، ديدارمتقابل با انجمن شعروادب ميراث گنبد كاووس وبندرتركمن و تشكيل كتابخانه اي مختصر ولي بسيارمفيد كه حاصل تلاش آقاي عيد محمد ميرزاعلي مي باشد.

- كار عمده ي اين انجمن معرفي شخصيت هاي ادبي ،آموزش فن شعرونقدوبررسي اشعار كه علاوه بر بررسي اشعار شاعران حاضردرجلسه به بررسي كار بزرگان نيز مي پرداختيم. جوانان زيادي از اين انجمن بهره مند مي شدند . دوستان با نقدهاي بجاي خود تا حد زيادي به آن ها كمك مي كردند .

- غيرفعال شدن اين انجمن نيز دلايل زيادي داشت كه از جمله يكدل نبودن اعضاي انجمن وايجاد دوگانگي در بين آنها- سم پاشي عده اي ديگر كه باعث جدايي وپراكندگي هنرمندان وعلاقه مندان شد- به ميان كشيده شدن پاي افراد متفرقه براي برگزاري يادبودهاي بزرگان كه جزبراي نفع شخصي نبود . وقتي بين اعضا همفكري ويكدلي وجود داشته باشد،هيچ چيزي مانع كارشان نخواهد شد.انجمن موسيقي آق قلا هم به همين شيوه منحل شد واين امتيازمهم از دست جوانا ن ما رفت.

- براي احياي اين انجمن نيز همانطوري كه قبلا ذكر كردم جلسه اي با حضور اساتيدانجام شد كه از اين پس روزهاي چهارشنبه هر هفته در خدمت دوستداران شعر وادب خواهيم بود.مجموعه شعر سوم وچهارم را هم به زودي به چاپ مي رسانيم. از استادتيد سخن جهت ارشاد وراهنمايي وآموزش فن شعربراي جوانان استفاده خواهيم كرد. وبلاگي براي اين انجمن گشوديم كه علاقمندان با ما در ارتباط باشند. دوستداران شعر وادب جهت اطلاع مي توانند به آدرس http://aynaaghghala.blogfa.com بروند وكارهاي اين انجمن را مشاهده كنند.

- وبلاگ نويسي را از چه زماني وچگونه شروع كرده ايدوبگوييداين علم به شما چه كمكي مي كند؟

-وقتي بادنياي اينترنت آشنا شدم ، گاهي خواسته هايي داشتم كه وقتي از موتورهاي جستجوگر پيگيري مي كردم ،با وبلاگ هاوسايت هاي خوب شعر وادبيات برخورد مي كردم كه در قسمت نظرات، نقد ونظرهاي زيادي را جهت راهنمايي ارائه مي دادند. به همين خاطر از فروردين سال 85 به طور رسمي وبلاگي با عنوان كم كم درخت مي شوم گشودم كه آثارم را به نمايش بگزارم تا از اين طريق از راهنمايي هاي بزرگان استفاده كنم، اين كار تا حد رضايت بخش به پيشرفتم كمك كرده است.

- وبلاگ صفحه نظراتي داردكه اندیشه های خود را با دیگران درميان مي گزاريم و از زاویه های دیگر دنیای خود رامشاهده مي كنيم. نقد و اظهار نظر از سوی دیگران دركارهايم باعث بالارفتن آگاهایم درزمينه شعر وادبيات شده است.فضايي كه وبلاگ براي ما ايجاد مي كند ،ازطريق ارتباط با ديگران باعث رشد وشكوفايي مي شود.

- به نظر شما يك وبلاگ نويس بايد چه خصوصياتي داشته باشدو به عنوان يك وبلاگ نويس بگوييد كه اين كار چه نقشي در شعر شما دارد؟

- هروبلاگي معرف شخصيت صاحب وبلاگ است.شخصي كه در يك جامعه با فرهنگ خاص خود بزرگ شده ،مي تواند با واژه ها وكلام خود به معرفي خود وحتي جامعه اش بپردازد.مطالبي كه مي نويسي بيانگر گوشه اي از ذهن توست كه گاهي از آشفتگي هاودردها وگاهي ازخوشي ها وآرامش حكايت مي كنند. تصاوير آپلودشده كنارمطالبت يا تعدادي لينك كه در گوشه اي از وبلاگت رژه مي روند - ونشان دهنده ي افكار وانديشه هاي ديگران است- به انتخاب وسليقه خود اضافه كرده اي ؛وتورامعرفي مي كنند.يك وبلاگ نويس در مرحله نخست بايد نزاكت وادب رارعايت كند. ودرانتخاب مطالب وتصاويردقت لازم راداشته باشد.

- وبلاگ بهترين وسيله براي معرفي كارهاست. در وبلاگ با شخصيت هاي گوناگوني برخورد مي كني كه هر يك ازآنها به نوعي مي تواند تأثيرگذار باشند. مي تواني از كم و كيف كارهايت آگاه شوي. از كارهاي ديگران تأثير بگيري. وجه هاي اشتراك واختلاف با ديگران را در شعرت بيابي.گاهي خودت را تحسين مي كني وگاهي در كارهايت تجديد نظر اساسي مي كني.با شاعران بسيار خوبي برخورد داشته ام ؛از احساسات لطيف وزبان هاي شيواوشيرين آن ها تأثير فراواني گرفته ام.

- دنياي اينترنت چه درس هايي به شما مي دهد؟

اينترنت دنياي بسيار وسيعي است. چيزي كه از اينترنت آموختم اين بودكه همگام با دنيا حركت كردن بسيار دشواراست.وقتي پيشرفت انسان ها را دراينترنت مي بينم به تكاپو مي افتم كه شرمنده خود نباشم. اينترنت به ميزان محاسنش داراي معايب فراواني است .اگر به اخبارواطلاعات ومطالب غير سودمند آن- كه آسيب زننده است وذهن ها را ويروسي مي كند- نگاه نكنيم، باعث پيشرفت انسان است. اينترنت ،حكيم ، فيلسوف ،پزشك و... خوبي براي ماست.

- آقاي صحنه شما از جمله معلماني هستيد كه اهل قلم هستيد؛ نگاه شما به قلم چگونه است؟

قلم پديده ا ي ارزشمند وداراي حرمت فراواني است.آن را نبايد با زروزيور مبادله كنيم. يا جهت نواخت ديگري بچرخانيم. اگر هنرمند تعهدی نسبت به قلم خود نداشته باشد نوشته‌هایش ارزش نخواهد داشت.استفاده ازقلم بايد به بهترين شيوه انجام شود زيرا داراي ارزش معنوي است ومي تواند باعث آگاهي يا گمراهي ديگران شود.قلم پيوند دهنده ي انسان ها ي جدا ازهم است. چه زماني وچه مكاني.

ارزش قلم بسيار بالاست ؛زيرا خداوند درقرآن به آن سوگند خورده است. پس برماست كه ارزش وقداست آن را حفظ كنيم.

- شعر وشاعري چه نقشي درزندگي شما داشته است وبگوييد چگونه خودراباآن سازگار مي كنيد؟

- شعرها فيلترهاي روح من هستند. شعر تسكين دهنده ي دردهاي من است؛نه تنها شعرهاي خودم بلكه شعرايي مثل حافظ ، مولوي خصوصا مختومقلي فراغي دربحراني ترين لحظاتم به آرامشم كمك مي كنند. درشعر رازي نهفته است كه نگاه انسان را به سوي زندگي سوق مي دهد؛اما نه هر شعري. ميان شعر وزندگي پيوند زيادي وجوددارد.آنها رامي توان يك روح دردوقالب دانست.

- وقتي شاعر به شعر وابسته مي شود وشعر به شاعر، جزء زندگي او مي شودو زندگي بدون آن كمي دشوار به نظر مي رسد. وقتي شعر دررگ هاي يك شاعر جريان پيدا كند به آن عشق مي ورزدوبه مسائل ديگر اهميت چنداني نمي دهد.

- آقاي صحنه شعر از نگاه شما چيست؟

تاكنون كسي از شعر تعريف كامل وجامعي ارائه نداده است. شعر مانند عشق بي كران است وهركسي ازديد خودآن را به گونه اي تعريف مي كند.

شعر از ديد من پروازاست به سوي افقي برتر با بار سنگين شكفتن.

افق برتر، آزاد شدن ازدردها و تعلقات است. شعريعني نيروي آزاد كننده. شاعربا آگاهي ، مردم را بابيان هنرمندانه خوداز دردهاي نهاني مطلع مي كند.اين بيان هنرمندانه نيروي آزاد كنندگي دارد.مردم ازرنجي مبهم وناآشنا درد مي كشند.شاعرباكشف اين مسئله ، درد آنها رافرياد مي كشد.همين فرياد،درمردم نيروئي به وجود مي آورد كه به آزادي از آن درد منجر مي شود.بيان درد يعني مبارزه با درد كه به شيوه ي هنري آن پسنديده تر ومؤثرتراست.دردي كه مي گويم فراتر از درد يك جامعه است؛يعني دردي كه جهان با آن مواجه است يا يك مليّت خاص در گوشه اي از جهان. فرخي سيستاني براي رسيدن به عطايا نتوانسته از حصاراحساس و ماديات خود فراتر رود ؛ اما شعرهايي كه خاقاني درحصارسروده ،درد ي فراتر ازدرديك جامعه است.

بارسنگين ، به رنج افكندن شاعر براي درك وآگاهي دردهاي خاص يك مليّت كه گاهي جهان دچارآن است كه با تبيين هنرمندانه شاعر به آزادي از درد منجر مي شود .وقتي درد كشف شود ، فكربهبودي درپي داشته وباعث مداواي درد مي شود كه همان شكفتن است.

- چرا شاعران امروز تأثيرگذاري كمتري در جامعه دارند؟

شاعران معاصرزيادي داريم كه شعر آنها از عمق دل مردم برخاسته وتأثيرگذار بوده اند.باشاعران زيادي دراينترنت آشنا شدم كه آثاربسيارارزشمندي دارند. باحوصله وبادقت نظر بايد جستجوكرد. شاعري كه با خود زمزمه خصوصي داشته باشد، مسلما نمي تواند مردم را از درد پنهاني آنها آگاه كند ودرنتيجه نمي تواند آنها راازاين درد آزاد كند.مردم شعري را دوست دارند كه بتواند با آنها فرياد بكشد. درضمن مانبايد ازهمه ي شاعران انتظار داشته باشيم كه تأثيرگذار باشند. همه شاعران كه سهراب ومختومقلي نمي شوند.

- جامعه ي كنوني چه نيازي به شعر وادبيات دارد؟

درتمام زمان ها ومكان ها ،شعر و ادبیات تجليگاه افكارواندیشه ، فرهنگ ، تجربه هاو روحیات یک جامعه است . انسان ها در گذر زمان از اين پديده ها به عنو ان ابزاری برای انتقال احساسات و اندیشه های خود استفاده كرده اند.شعرو ادبیات ، در تلطیف عواطف،پرورش ذوق و جاودان نمودن ارزش ها و اندیشه ها سهم بزرگي بر دوش دارد. ادبيات ، عامل انتقال ميراث ارزشمند فرهنگی از ديروز به امروز و از امروز به فردا است .

- چرا شاعران بسيار رؤ يايي هستند؟

شاعرگلچين رؤياهاي خويش است.اگر شاعران رويايي نباشند پس چگونه مي توانند شعر بسرايند.رؤياهاي شاعرانه است كه شعر را در وجودآدم شكل مي دهند. عناصرشعري وتخيلات را دراو پديد مي آورد. آنچه بيان شاعررا هنري تر مي كند،رؤياي اويند.

- شعر نسبت به جامعه چه تعهداتي دارد؟

شعر نيست كه به جامعه تعهد دارد،بلكه شاعر است كه صاحب رسالت اجتماعي است. وقتي شاعر خود را صاحب رسالت اجتماعي بداند اثری ارزشمند و جاودان مي آفريند.قبل ازهرچيز شاعر بايد متعهد به هنرانساني باشد. همانگونه كه قبلا ذكرشد، شاعربايد دردهاي پنهان مردم را به شيوه ي هنري بيان كند تا اثرگذارباشد.

- به نظر شما شاعران براي تأ ثيربخشي در جوانان چه بايد كنند؟

معمولادردجوانان امروز دردفراگيري نيست. خواسته هاي جوان امروز فراتر از خودش نيست وممكن است بسيارمقطعي باشد وفقط به محدوده سني خود مربوط شود. جوان،معمولا متمايل به خواندن شعري است كه آميخته با مضمون عاشقانه باشد؛ آن هم اگر ميانه خوبي با شعر داشته باشد.شاعر وقت خود را صرف جذب جواني نمي كند كه ازدنياي شعر بيگانه باشد. بنابراين درمرحله اول برخود جوان است كه باشعر دوستي برقرار كند ومتعالي تر بينديشد.

- آفت شعر در چيست؟

شعري كه از عمق دل برنخاسته وبا زور تولد يابد وبه قول شاملو باهزار بندوريسمان آن رابه بازار اهل شعر عرضه كنند كاملا مصنوعي بوده وچنگي به دل نخواهد زد.شعري كه صرفاجهت رفع تكليف سروده شده باشد مسلما دچار آفت مي شود. به فرض مثال: اززماني كه يادبودهاي فراغي ومسكين قليچ و... درتركمنصحرابرگزار مي شود مخصوصا شعر هاي شاعران تركمن دچاراين مصيبت شد. شاعران زيادي را مشاهده كردم كه خودشان را به زحمت انداخته ،به چنين روزهايي آماده مي كردندتاخودرا به اين وسيله به پشت تريبون بكشند وخود را معرفي كنند نه آن بزرگان را. آن بزرگاني كه درزمان حياتشان شناخته شده اندوتاكنون ارزش كارهاي آنها برجاي است. مسلماشعرهاي اينان خريداري ندارد و باعث عذاب مستمعين مي شود. اول بايد آثاراين بزرگان را به دقت مطالعه كرد و شخصيتش را به خوبي شناخت ،عاشقش شد وسپس نبايد شعر سرود.اگر واقعا شناخته باشي اش شعر از دست ودامانت مي گيرد وقلم به دستت مي دهد كه در موردش شعر بسرايي.

ونيزشعر مخرب ،مخرب شعر است. شعرها راكساني آفت زده مي كنند كه به ارزش ومقام شعرپي نبرده اند،وآنچه به مغز ناقصشان خطورمي كند ، به صورت شعر درسايتشان به روز مي كنند كه به دور از ارزش هاي اخلاقي وانساني است.

- لذت شعر در چيست؟

مادر نه ماه خود را به رنج مي افكند .فشارهاي زيادي براي بقاءنسل خود متحمّل مي شودوپس از انتظاري طولاني وقتي بچه سالم رابه دنيا آورد ،درآب نمك شستشوداده وبالباسي اورا زيبانموده، نوازشش مي كند.چيزي لذت بخش تر اين لحظه برايش وجود ندارد. لذت بخش ترين لحظه يك شاعرنيز،پس از تولد شعرش است .پس از آرايش ظاهروباطن او نفس راحتي مي كشدوبا احساس پيش خود زمزمه مي كند .

آن مادري كه بچه به دنيا آورده هنري نكرده است. بچه سالم به دنيا آوردن ، شستشو دادن ، مزين كردن به لباسي زيبا ونگهداري از آن هنريك مادر است. لذت شعر در هنر شعر نهفته است. كارشاعر آن گاه كه هنري تر جلوه كند جذبه ولذت بيشتري خواهد داشت.

- آقاي صحنه چرا شاعران زود رنج هستند؟

فكر نمي كنم تعميم دادن كاردرستي باشد؛ ولي ممكن است اكثرا آن گونه كه شما فكر مي كنيد باشند؛آن هم به خاطر لطافت قلبشان است.انسان هاي لطيف زود رنجيده مي شوند امااين آزردگي آني است وبه درازا نمي كشد.

- به چه چيزهايي علاقه منديد وآنها را بسيار دوست داريد؟

به غير از شعر، موسيقي را زياد دوست دارم، مخصوصا موسيقي سنتي كه همراه با ني ودف وسنتور باشد،عجيب مرا شيفته ي خود مي كند. ازموسيقي سنتي تركمني هم غافل نيستم. خصوصا اگر با الكترو دوتار نواخته شود.

به كشاورزي علاقه مندم .دوست دارم باغچه ام هميشه سرسبز باشد. اما با اين وجود وقتي برف و سرماي شديد درخت هاي پرتغالم را به نارنج تبديل مي كند، خسته مي شوم ودر اين موقع است كه اگر علف هاي هرز حتي وقتي همقد درخت انارم شوند ،وكاهو هايي كه كاشته ام شبيه سرو ، نسبت به اين كاربي تفاوت مي شوم.

طبيعت را زياد دوست دارم ، زيرا نيروي الهام رادردلم زنده مي كند. به همين خاطر هيچ چيزي مانع تفريحم در طبيعت نمي شود.

- از چه چيز هايي نفرت داريد؟

چيز زشت ومتنفري وجود خارجي ندارد. مانبايد نگاهمان را به غبار عادات آغشته كنيم واز دريچه ي آموخته ها وشنيده ها بنگريم ؛متمايل به زيبايي ها ومتنفراززشتي ها شويم؛ همه ي چيزها كه فكر مي كنيم متنفر هستند،ساخته وپرداخته ي ذهن هاي زنگار بسته است .همه چيز را با همه ي كاستي هايش بايد قبول كرد.

من نمي دانم/كه چرا مي گويند:اسب حيوان نجيبي است،كبوتر زيباست/ وچرادرقفس هيچ كسي كركس نيست.

- درباره ي نام وبلاگتان توضيح دهيد.

به اين اميد كه هميشه درحال رشد باشم و در فصل هاي پاييز وزمستان به سبزشدن اميدوار باشم و بارورشوم وديگران را ازاين باربه فيض برسانم وسايه افكن شوم . عنوان " كم كم درخت مي شوم" را براي وبلاگم برگزيدم.(http://sahneey.blogfa.com) كه وبلاگ رسمي من است. حالا اگر درخت تناور هم نشدم مهم نيست ؛فقط درختي مي خواهم باشم كه دائم درحال رشد وسايه افكني باشد.

من وبلاگ ديگري با عنوان" حاضرجواب" دارم (http://tajdordy.blogfa.com) كه فكر مي كنم براي افراد افسرده مفيد واقع شود. اين وبلاگ لبخندستان تركمني وبه زبان تركمني مي باشد .توضيحات داخل وبلاگ آمده است.

- كي مي خواهي مجموعه اشعارت را چاپ كني؟

راستش دوسال پيش تصميم به اين كار گرفته بودم ؛با آقاي شادمهر وآقاي بازيار هم صحبت كردم ؛ولي قسمت نشد.اگرخدا بخواهد به زودي شعرهاي فارسي وتركمني ام را در يك مجموعه به چاپ خواهم رساند.

گاهي از روي تجربه وگاهي از روي الهام جملات كوتاه به ذهنم مي آيند كه به فكر چاپ آنها در يك مجموعه ي جداگانه هستم.

- چرا نقد درميان ما جايگاه خودرا نيافته است؟

هركاري بدون نقد وارزيابي پيشرفت لازم را نخواهد داشت وآن گونه كه بايد تكامل نمي يابد.كسي كه كارهايش را در دست نقد وبررسي نگذارد،كارهايش ارزش لازم را نخواهد داشت؛ مگر اين كه مطالعه لازم را در اين زمينه داشته باشد.اگر منتقد درست نقد بكند وتوجه به محتوا، فرم دروني وبيروني كار داشته ودرست ارزيابي كندوازكم وكيف كار آگاه كند، جاي بسي تشكّرنيز دارد.امّا آنچه باعث نگراني مخاطب از اين كار مي شود ، بررسي جهان بيني اوست. درهرصورت نبايد كم جنبه بود. بايد آن گونه فكر كنيم كه هرمنتقدي صلاح كارمارا مي خواهد. آن نقدي مخاطب را به فيض مي رساند كه جهت شفاف سازي باشد،اگر باكوچك ترين غرض ورزي انجام شود به مذاق هنرمند خوش نخواهد آمد . بالاخره هر هنرمندي دوست دارد كه اوراتحسين كنند. وبايد به اين مسئله نيز آگاه باشيم كه دست زدن ها وسوت كشيدن هاي افراد ناآگاه فريبمان ندهد. منقد آزاد است،چنان که دل شان می خواهد مي گويد؛ واما شاعرنیز آزاد است راهی را که انتخاب نموده ادامه دهد .ودرآخر يادآور مي شوم كه بدترین اثر آن اثري است که به خاطر آفرین و شاباش گفتن دیگران خلق شود.

- حرف ناگفته اي اگر داريد بگوييد.

ازجنابعالي به خاطر زحماتي كه درعرصه فرهنگ وادب منطقه متحمل مي شويد تشكر مي كنم. اميدوارم خداوند منان شما را در اين مسير موفق گرداند!

نمونه اي از شعر ایشان

سجاده عشق

عشــق در كنــــج دلـم آييـــنه كاري مي كند

سينه ام را از خيـــــــــــال مرگ عاري مي كند

من اسيـــــــــر چنـگ تيز درد بودم يك زمان

ديدم از آن ســــو محبــــــت آه وزاري مي كند

اضطراب ســـــرخ با رگ هاي من بيگانه نيست

آن غريب آشنا گهــــــــــــــگاه ياري مي كند

عشق اگر ســــــــجاده اش را وا كند روي دلي

بي گمان روحي كه يخ بستــه است جاري مي كند

گاه مي خندد به رويم گاه مي ميــــــرم ،عجب

در گمان مرگ من هي ســــــــوگـواري مي كند

چند گاهي مي شود چشمـــش اسيرم كرده است

آخر اين دل رســـماًاز او خواستـــــگاري مي كند

دل كه از نور غزل گهــــــگاه در بيگانگي است

شــــعر مي كاردومارا چون قنــــــــاري مي كند

مادر مــن يك دم از من شــــانه هايت را نكن

طفل معصــــــوم است اين دل بي قراري مي كند


تهیه وتنظیم : لطیف ایزدی
برگرفته از وبلاگ : آ ... مثل آینا