۲۹ مهر ۱۳۸۸

Lost


یکی از نقطه ضعف های سریال لاست که درمیان نکات مثبت آن گم شده است عدم توجه به همه ی بازمانده هاست. به طوری که از حدود چهل باز مانده ی حادثه داستان فقط بر روی ۱۰ نفر تمرکز کرده است و دیگر بازمانده اصلا نقشی در داستان ندارند. این مسئله که نمی توان این همه کاراکتر را در یک داستان کنترل کرد، کاملا قابل قبول است ولی دیگر بازمانده ها به جز چهره های تار و دور در بعضی صحنه ها کار دیگر انجام نمی دهند حتی زمانی که جک تصمیم می گیرد به غار نقل مکان بکند فقط با مخالفت شخصیت های اصلی مواجه می شود. در این قسمت یا در قسمت سوزاندن باقی مانده ی هواپیما می شد با پر رنگ تر کردن حضور دیگر باقی مانده ها آنها را هم در داستان درگیر کرد که متاسفانه چیزی جز سایه های مبهم از دیگر باز مانده ها نمی بینیم و داستان فقط بر روی چند شخصیت اصلی تمرکز کرده است. این مسئله را خود نویسندگان سریال هم می دانند و آن را از زبان «ارتز» یکی از شخصیت های جانبی که در دو قسمت پایانی فصل اول وارد داستان می شود و در اثر انفجار دینامیت می میرد بیان می کنند ولی نمی دانیم چرا این اشتباه خود را جبران نمی کنند.
حوادث مهمی در این جزیره در حال وقوع است که مهم ترین مسئله وجود غریبه هاست. با توجه به نوارهایی که در دو دریچه پیدا شده غریبه ها عضو سازمان « دارما » هستند ولی تا کنون وجود آنها در هاله ای از ابهام بوده است اینکه آنها در این جزیره چه می کنند چرا تلاش می کنند برخی از افراد گروه را به دست بیاورند بخصوص بچه ها را چرا دست به کشتن باز مانده ها می زنند و هدف آنها چیست همه موضوعاتی است که در دو قسمت اول ذهن بیننده را به خود مشغول می کنند. یک نکته ی جالب در این بین حرف هنری است زمانی که معلوم می شود او از غریبه هاست و حرف او در مورد سقوط بالونش در جزیره دروغ است در صحبتی که بین او و لاک صورت می گیر حرف عجیبی می زند. لاک به ام می گوید که: خدا می داند چه مدت است که شما در این جزیره هستید و چکار می کنید. هنری در جواب او می گوید: نه خدا نمی داند خدا نمی داند که ما چه مدت است که اینجا هستیم و چه می کنیم. این حرف نشان از اعتقادات عجیب آنها و مبهوم بودن وجود آنها در جزیره است. اینکه پروژه ی دارما چیست مهمترین معمای جزیره است. مسلما راز بزرگی در این مسئله نهفته است. غذاهایی که با آرم پروژه ی دارما برای بازمانده ها فرستاده می شود وجود دریچه ها و مخفی کاری غریبه ها در نشان دادن چهره ی واقعیه خود همه گره های کوری هستند که نویسندگان خلاق گمشده در داستان قرار داده اند. این مسئله را درمان شدن بیماری های لاعلاج بعضی از کاراکتر ها بعد از ورود به جزیره مبهم تر می کند که چه نیرویی در جزیره وجود دارد. خوب شدن فلج پاهای لاک بلافاصله بعد از ورود به جزیره معالجه شدن بیماری لاعلاج « رز» و بچه دار شدن جن و سان نمونه های این مسئله هستند. این که جزیره چیست و چرا این قدر اسرار آمیز است در مهی از معما های کور پنهان شده است.